ایـלּ بـآر تـלּـهــآتــر از همیـشــﮧ . . .
ஜ..مـכتی است کفه ترازویم تعادل نــ ـ ـ ـכارכ... כستانم خالیست امـــا כلم پــ ـ ــ ـ ــرஜ
بازم به اونجا رفتم ...بازخاطراتو مرورکردم ...
همونجا که عشقم به تو بادیدنت جون دوباره میگرفت ...
عاشق شدم ...عاشق باتوبودن ...عاشق زندگی کردن باتو .
.
.امید داشتن تو ...اره ازهمینجا شروع شد .
.روزهایی که باهم دورازچشم دیگران به اینجا می اومدیم ..
روزهایی که دستای گرمت تو دستام بود ..قدم به قدم باهم راه میرفتیم ..
به اینده ای که ازاون خبرنداشتیم ...اون روزهاکه زمزمه ی عاشقیت تمام روحموبرکرده بود
..نه نه نمیتونم فراموشت کنم ...روزهایی که روی نیمکت مینشستیم
وبه غروب خورشیددل میبستیم ...اماهیچوقت فکرنمیکردم که غروب عشق ماهم زودبرسه ...
.من باتو به خوشبختی رسیدم حالا که نیستی خوشبختی هم منوتنها گذاشت ..
.تو منوتنهاگذاشتی امابدون که به زودی ها به تو می رسم ...منتظرم بمون
عاشق همیشه دورازتو
نظرات شما عزیزان:
Say Hello
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 101
بازدید ماه : 166
بازدید کل : 188383
تعداد مطالب : 70
تعداد نظرات : 182
تعداد آنلاین : 1